خورشید

 

سخنانی در حوزه ی فلسفه و عرفان و هنر

نویسنده:مهدی کرمی (عیسی)


 

 

هنر

هنر زبان بیان حقایقی است که از طریق ادبیات و جمله نگاری قابل بیان نیست. هنر چشمی است با طیف نگاری بالا و با طول موجی فوق العاده . هنر رمز گشای حقایق پنهان,مرز شکن محدودیت ها و روح آزادی است.


 

 

گمشده!

در این جهان همه چیز در هم تنیده شده است . چیزی شبیه دالان خرگوش.این حقیقت که ما در این دالان گم شده ایم اگر چه نه چندان جمله ی دقیقی  است اما غیر قابل انکار است . اما چرا غیر قابل انکار؟ زیرا که این طبیعت ماست. هیچ قانونی و قاعده ای وجود ندارد. نه هیچ قانونی ... نه هیج قانون گذاری و نه تقارنی. نه مبدایی و نه مقصدی و زمان.... . زمانی در کار نیست . زمان حقیقت ندارد و انکار محض است. (گرچه در بعضی شرایط استنباط میشه که واقعیه اما حقیقی... هرگز!!! ) . گذشته و آینده ای وجود نداره . فقط و فقط "حال" در حال سپری شدنه. این دالان یک گراف بسته است از مرتبه ی n و برای هر انسان n متفاوتی وجود داره. n برای انسانهای کوته فکر اعدادی بسیار کوچک است که مساوی است با تعداد روز های غیرتکراری زندگیشان زیرا که بخش اعضمی از زندگیشان دستخوش روزمرگی و تناسخ است و n برای انسان های بزرگ اعدادی است عظیم به وسعت تاریخ و نه بلکه بیشتر. اما از آنجایی که ابتدا و انتهای این دالان یکی است این سوال پیش می آید که آیا سفر کردن در این دالان کاری عاقلانه است؟ من می پرسم آیا می توان گفت خدا کجاست؟ صد البته پاسخ به این سوال منفی است زیرا که ما استعداد و توانایی پاسخ به این سوال را نداریم اما میدانیم که بدون او نیستیم و زندگی خود را وابسته به او میبینیم. او را می  پرستیم , از او یاری می طلبیم و از او طلب می کنیم هر آنچه می خواهیم . هر چند که حقیقت او  را آنچنان که باید هرگز نخواهیم شناخت;حتی اگر هم تا ابد عمر کنیم.      



 

خوشبختی چیست؟

خوشبختی اولا یک احساس است که عوالم را در راستای آن احساس تسخیر می کند تا بر زندگی ما تاثیر مثبت بگذارد. این مسیری قانونمند است و گام اول خود ما هستیم : تا زمانی که احساس خوشبختی کنیم خوشبخت خواهیم بود و آنی که خود را خوشبخت ندانیم خوشبخت نخواهیم بود. ثانیا برای حفظ این احساس و یا بهتر است بگوییم برای حفظ این خوشبختی باید هویت خود را حفظ کنیم و این کار ممکن نیست مگر با سه چیز ۱. اعتماد به نفس ۲. عزت نفس و ۳. اعتماد و باور به پروردگار (یا همان توکل بر خدا).



 

تیپیولوژی آدما

 انسانها سه دسته اند :گروه اول  "قانون گرا" هستند . این افراد بسیار متعصب ,غیر قابل انعطاف, افراطی و شدیدالعمل اند و اگر افرادی مذهبی باشند کتاب مقدس خود را کتاب قانون خطاب می کنند. (افرادی نظیر مذهب گرایان متعصب).گروه دوم "نظرگرا" هستند. این  افراد برای خودشان زندگی می کنند و در  انجام امور بسیار سلیقه ای و آزادانه عمل میکنند  (به اصطلاح تفریط میکنند.), انسانها را از هم تفکیک میکنند و هزاران دین میتراشند و میگویند عیسی به دین خود, موسی هم به دین خود و کتاب مقدس خود را کتاب عقیدتی خود میدانند.گروه سوم "منطق گرا" هستند. افرادی میانه رو و متعادل , دقیق و منظم , با اعتماد به نفس و اغلب خونسرد و آرام.اگر اشتباه کنند می پذیرند,  در غیر این صورت قرص و محکم پای حرف خود می ایستند و اگر افرادی مذهبی باشند کتاب مقدس خود را کتاب اندیشه و تفکر می دانند . لازم به تذکر است که این تفکیک معیاری برای قضاوت بین خیر و شر نیست بلکه معیاری است برای تفسیر شخصیت های گوناگون و قضاوت باید بر اساس  تناسب میان عملکرد و نظر باشد.  همچنین یک عملکرد مشابه می تواند  نتیجه ی قانون , نظر و یا منطق باشد و ما در این تفکیک شخصیتی بدبینانه ترین (و در عین حال کاربردی ترین) حالت  را در نظر  گرفته ایم و همچنین جنبه ی ظاهری را مورد بررسی قرار داده ایم نه جنبه ی باطنی را .



 

جبر یا اختیار؟

جهان  و هر آنچه در آن است  اعم از  جمادات  تا  انسانها و  موجوداتی که در آن  صاحب زیست هستند به منزله ی کالبدی است برای روح خداوند و زندگی این جهان همان تقدیر الهی است . این تشبیهی است که رابطه و تمایز اراده و تقدیر – که هر دو وجود دارند و انکار ناپذیرند – را بیان می کند. به عبارتی انسانها تدبیر می کنند (قدم اول) تصمیم    می گیرند  (قدم دوم) اراده می کنند (قدم سوم) و خداوند تقدیر می کند و این اراده به صورت عمل آشکار می شود (قدم چهارم و قدم آخر) – درست همانگونه که جان در تن اجازه ی آشکار شدن و قوت پیش رفتن عمل در ظاهر را می دهد – . مرز بسیار باریکی میان اراده و عمل وجود دارد به طوری که میتوان گفت :" اراده لحظه ی وقوع  ,و عمل و آشکار شدن همان تقدیر الهی است." پس انسانها صاحب اراده اند نه صاحب عمل بلکه خداوند صاحب اعمال و سرنوشت هاست .



 

چگونه راه کمال را طی کنیم ؟

کمال انسان در گرو دو پارامتر است منطق و اخلاق که این دو یکدیگر را کنترل می کنند و باعث جلوگیری از افراط و تفریط ودر نتیجه  ایجاد تعادل می شوند.


 

 

دیدن و بینایی

برداشت های شخصی ما از تجربه ها و باور هایمان بر قضاوتمان راجع به جهان انسان و خداوند و روابط آنها با یکدیگر موثر است . به عبارت دیگر با دیدی شخصی نمی توان آنها را تفسیر کرد و نتیجه ی حقیقی به نتیجه فلسفی مبدل میشود که در همان چارچوب فلسفه کاربرد دارند . بنابراین باید تعصبات و حب و بقض های فردی را کنار گذاشت و در چارچوب اخلاق و منطق نتیجه ای کلی و صد البته حقیقی را بدست آورد.



 

هندسه و طبیعت... هر ذره خدا را فریاد می زند.

هندسه زبان سخن گفتن با طبیعت است . جهان را می جوییم و می پرسیم و سهم ما از آن را می خواهیم و آن سپردن هویتی گمشده است در اعماق اعدادی بی سر و ته و بی معنا که هندسه را نیز از درک آن عاجز کرده .  اگر به شناختی عمیق از طبیعب و رابطه ی خود با آن بیاندیشیم متوجه خواهیم شد که موجودات بی جانی همچون سنگ نیز در زمانی حضور خواهند داشت که هشیاری وجود داشته باشد و هویت گمشده را ما تعیین میکنیم. پس هویت ما درون هندسه ی همان سنگی است که بی توجه به آن از کنار آن می گذریم . هویت ما درون ماست نه دست بیگانگان... چنان که شاعر میگوید :

   سالها دل طلب جام جم از ما مبکرد/ وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد



 

هنر چیست؟

هنر تجسم احساست و شعور بیدار هر انسانی است که هر گاه لبریز شود بروز   می کند. هنرمند واقعی برای خلق یک اثر بر ذهن خود فشار نمی آورد بلکه بر قلب خود متمرکز می شود و این بر ذهن نقش می بندد و به صورت یک اثر هنری تجسم می یابد که می تواند یک تصویر باشد یا یک ملودی  و یا هر چیز دیگر... . هر انسانی هنرمندی است زیرا انسان پدیده ایست با شعور و با احساس که آن را به اشکال گوناگون بروز می دهد و این کار ملزم هیچ فانون و هنجاری نیست. حتی اشاره ی یک نوزاد انسان که احساست ابتدایی دارد نیز یک اثر هنریست.



 

تفاوت میان واقعیت و حقیقت*

 آنچه مبنا و سازنده ی اندیشه ی ما  به عنوان دستاوردی که از رهگذر عقل و شعور بشری بدست آمده است نه برداشت های شخصی بلکه روش های قانونمند دانشمندان در زمینه های گوناگون اعم از جهانشناسی انسانشناسی و خداشناسی است که آنرا تنها در چارچوب "عقل" می پذیریم.عملا واقعیت را پذیرفته ایم و ناظر بر آنچه می بینیم یا درک می کنیم در مورد این سه رکن قضاوت می کنیم.  اما باید شعوری برتر به عنوان ادراک و نه شناخت این سه در بطن شعور انسانی وجود داشته باشد ولی نشاید که با وجود این پرده ها و حجاب های دنیوی و نفس در حبس از آن بهره برد مگر انسانهای آزاده و تسلیم حق چراکه آنچه از این طریق بدست آید "واقعیت" نیست بلکه "حقیقت" است.


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:,ساعت 2:10 توسط عیسی |

صفحه قبل 1 صفحه بعد